اس ام اس خنده دار سری اول خرداد 90 پین کدتیم رفیق! سه بار اشتباه بزنی فنا می شیم درست بزنی فدات می شیم! … * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پروردگارابه من بیاموزدوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند ..عشق
بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...بگریم برای کسانی که هرگز غمم
را نخوردند...به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به
صورتم ننواختند...محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند
عاشق عاشق تر
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو كه رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون كه فكر نمی كردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای كفتر و گنجشك كلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده كارش فراموشی ، شده كارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو كه نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشكیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، كوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر كردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذركردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم كه تو می دونی،سرخاك
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو
انتظار!!!
واژه غریبیست
واژه ای که روزها یا شایدم ماهاست که با آن خو گرفتم ام
که چه سخت است انتظار
هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظارهای فردای من
خواهم ماند در انتظار تو چرانوشتم در برگ تنهاییم برای تو نمی دانم
شایدروزی بخوانند برتو عشق مرا...
میدانم روزی خواهی امد میدانم
گریانم خندانم برای ورودت ای عشق
وقتی که به یادت می افتم
به یاد خاطراتت نامه هایت را مرور میکنم
یکبار....نه بلکه صد ها بار
وجودم را سراسر عشق تو فرامیگیرد
و اشک شوق بر گونه های روانه میشود
تنها میگوییم همیشه در قلب منی تو
میدانمکه باز خواهی گشت ...میدانم
به یاد لحظات خوش انتظار و تنهایی
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه یه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
نه !
کاری به کار عشق ندارم !
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوستر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند ...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار ، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
نا گفته می گذارم ...
تا روزگار بو نبرد ...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم !
شده يه چيزي تو دلت سنگيني كنه....؟؟؟خيلي سخته ادم كسي رو نداشته باشه...
دلش لك بزنه كه با يكي درد دل كنه ولي هيچكي نباشه...
نتونه به هيچكي اعتماد كنه هر چي سبك سنگين كنه تا دردش رو به يكي بگه ...
نتونه اخرش برسه به يه بن بست ...
تك وتنها با يه دلي كه هي وسوسش مي كنه اونو خالي كنه ...
اما راهي رو نمي بينه سرش روكه بالا مي كنه اسمون رو مي بينه به اون هم نمي تونه بگه...
خيري از اسمون هم نديده
مگه چند بار اشك هاي شبونش رو پاك كرده...؟!
بهش محل هم نداده تا رفته گريه كنه زود تر از اون بساط گريه اش رو پهن كرده تا كم نياره ...
خيلي سخته ادم خودش به تنهايي خو كنه اما دلي داشته باشه كه مدام از تنهايي بناله...
خيلي سخته ادم ندونه كدوم طرفيه؟!
خيلي سخته ادم احساس كنه خدا انو از بنده هايش جدا كرده ...
خيلي سخته ندوني وقتي داري با خدا درددل مي كني داره به حرفات گوش مي ده يا ...
کجا بــودي وقتي برات شکستـم يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم
کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد
کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات شبا نشستم به هواي چشمـــات
کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم
ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم هــر چــي که باورت نميشه ديـدم
کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم
کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت خون جاي گريه از چشام ميـريخت
کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد
کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
خنده واسه هميشه از لبـام رفت
رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت
نگات قشنگه وليكن يه كم عجيب و مبهمه
من از كجا شروع كنم دوست دارم يه عالمه
من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر
نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه
من میگویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
گفتم كه دوستت دارم ، گفتی كه باور نداری
گفتم اين كلمه را از حفظ نمی گويم از ته دلم می گويم ، گفتی دلم را نيز باور نداری
سكوت تلخی كردم و از ته دلم آه كشيدم. مدتی سكوت با چشمانی خيس
گونه ام خيس شد و قلبم شكسته
گفتی كه تو قلبم را شكستی ، گفتم كه قلبت شكسته نشد ، احساست در هم شكست
گفتی سكوت كن ميخواهم گريه كنم ، من نيز سكوت كردم و با گريه تو نا آرام شدم و اشك ريختم
گفتی بی خيالی از اشكهايم ،چيزی نگفتم ، و باز سكوت و يك آه تلخ
گفتی كاش كه عاشق نمی شدم ، گفتم عاشقی همه اين دردها را دارد
گفتی خسته شدی از همه كس ، گفتم من با تو می مانم
گفتی خيلی تنهايی ، گفتم كسی كه عاشق است تنهايی را نمی شناسد
و باز گفتی تنهايی ، گفتم كسی كه عاشق است قلب يارش بايد همان تنهايی او باشد
گفتی كه اين حرفايت تكراری است ، گفتم به جز تكرارش راهی نيست
گفتی كه آغوشت را ميخواهم ، گفتم كه منتظر بمان عزيزم
گفتی كه شانه هايت را ميخواهم ، دلم به درد آمد از دوری ات و به غم نشستم
گفتی كه تو از حرفهايم پريشانی ، گفتم حرفی نيست و حرفهايت شكنجه ای بيش نيست
گفتی كه لبخندی بزن ، گفتم كه حس لبخند نيست
گفتم با اينكه اين كلمه تكراری است و با اينكه باور نداری باز ميگويم كه دوستت دارم
چيزی نگفتی و سكوت كردی
گفتم كه دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم و اشك از چشمانم سرازير شد
و باز چيزی نگفتی و به جای سكوت اينبار تو نيز مانند من اشك ريختی
میترسم
دوست داری اما وقتی بارون میاد چترت رو باز میکنی
تو میگی باد رو دوست داری اما وقتی باد میاد پنجره ها رو میبندی
تو میگی آفتاب رو دوست داری اما وقتی می تابه پرده ها رو می اندازی
حالا فهمیدی که چرا میترسم وقتی میگی
« دوستت دارم » ؟!!
از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:
بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن
گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق
گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن
گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن
گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد
گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن
گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن
پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: مرگ
اسمی که هیچوقت نتونستم
فراموش کنم شاید به خاطر
این بود که هیچ وقت احساسه واقعی تو رو نسبت به خودم
نتونستم بفهمم شایدم به خاطر این بود که میدونستم واقعا
عاشق تو هستم و همیشه حتی از این فکر که تو رو فراموش کنم یا
به کسه دیگه بجز تو فکر کنم وحشت داشتم.
نمیدونم الان نزدیک 2 سال از جدایی من وتو میگذره ولی من
هنوز خودم و وجودم و زندگی کردنمو مستلزم با تو بودن
میدونم .
بعد از٢سال هنوز طرز نگاه امروزت با گذشته و زمانی که به
به خیال خودم عاشق من بودی،هیچ فرقی نکرده وهنوز تو نگاهت
فریاد دوست داشتنو میشه شنید(من اینجوری فکر میکنم) هنوز تو نگاهت طعم شیرین
لبات میشه چشید هنوز تو نگاهت گرمی آغوشت میشه حس
کرد .
آهههههههههههههههههههههههههههههههههههه
هنوز طرز نگاهت منو یاد بغضی میندازه که روزی که
در کوچهای تاریک و بی انتها
گُم شدهاَم.
اما چه باک!
وقتی دری از این کوچه
به خانهی تو باز میشود
باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم…
باز ماتم
من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم…
نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست؟
نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمی فهمم..کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و اهن به زور چکمه ی باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش ارام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟
نمی دانم..نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران, عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست…نمی فهمم!
یاد ارم, روز باران را
یاد ارم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران..از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر ارام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمی دانم
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من, کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و ان باران که عشق دارد …فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند که
این عدل زمینی ,عدل کم دارد …
نظر یادتون نره
برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...
آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...
دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...
كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...
اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...
آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...
گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...
اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...
بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده
گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...
دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...
اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...
آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...
گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید...
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم..
ميخواهم حرف بزنم
اما نميتوانم
تمام حرفهايم در چشمانم خلاصه شده اند
کاش ميتوانستم بگويم اين روزها چه احساسی دارم
کاش ميتوانستم بگويم با بغضهايم چگونه تا صبح سر ميکنم
کاش ميتوانستم اين لبخند زورکی را تمام کنم
نه بهتر است چيزی نگويم چيزی نشنوم
مثل تمام اين روزها ساکت بگذرم ساکت بمانم ساکت بخندم
کاش کسی اين سکوت را ميفهميد
زمانی نمانده
ديشب تو را در خواب ديدم
دست در دست هم داديم و با يكديگر به اوج آسمانها رفتيم
و تو بزرگترين ستاره را چيدی وروي موهايم گذاشتي
ستاره ها به ما چشمك مي زدندوابرها لبخند
و تو برايم آواز مي خواندي
در سياهي شب چشمانت را ديدم كه از شادي برق مي زد
آن شب تو با نگاه مهربانت مرا به زندگي اميدوار كردي
و مرا به دنياي آرزوهايمان بردي ، تمام آرزوهايمان را ديدم
چه آنها كه دست يافتني بودندو چه آنها که دست نيافتني بودند
با لبخند به من گفتي: به تمام آرزوهایمان خواهيم رسيد
فقط بايد بخواهيم
با تعجب نگاهت كردم و گفتم:
ولي........
اينبار دستانت را روي شانه هايم گذاشتي و گفتي:
به حرفم اطمينان كن ، فقط همين....
و بعد به آرامی پیشانی ام را بوسیدی
عشق واقعی!
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید.
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی.
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید.
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی.
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟
مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.
یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد.
شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب دیدم...
هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...
از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا ؟
زندگی ادامه داره حتی وقتی تو نباشی
اگه آشنابمونی یا مثل غریبه ها شی
حتی وقتی واژه عشق با خیانت هم نفس شه
یااگه تموم دنیا واسه پرامون قفس شه
نه خزون نه بهار انگاری روزگار تو رو ازدل من می رنجوند
دیگه توهرقدم می گذشتی ازم قلبمو می لرزوند
زندگی ادامه داره به جلو قصه تكرار
حتی وقتی نبض ساعت بخوابه رودست دیوار
حتی وقتی شعله عشق تونگاهی بی رمق شه
یااگه دفتر شادی روزی خالی ازورق شه
زندگی ادامه داره خوب وبد سفید ومشكی
تازمانیكه یه لبخندمی شكفه می چكه اشكی
كسی پله های اون روبه عقب برنمی گرده
ولی می تونه ببینه كه گذشته ها چه كرده
زندگی ادامه داره با من و تو بی من وتو
این دو روززندگی رو بیا همراه دلم شو
دلتنگ تو***
اما....
اما عزیز خسته و داغدار من...
با همه اشتیاقم...
بگذار در سودای با تو بودن بمانم
بگذار هیچ جلوه ای از زمین در تصویر عاشقانه و خدایی خیال من نباشد
بگذار در اشتیاق دیدار تو بمانم...
بگذار نفسهایم در آرزوی دیدار تو به شماره افتد...
بگذار همه آن چیزهایی که خدا بی حضور مادی تو
بر من بخشیده است...دست نخورده بماند
بگذار لطافت انتظار را در سینه پر اندوه خود
به تمامی لمس کنم.....
بگذار افقهای خیالم را برای دیدار تو
به نظاره بنشینم....
بگذار خلوتگاه درونم با هاله ای از نور خدایگونه روحت پوشانده شود...
بگذار در حسرت دیدار تو بمانم...
بگذار سوز و گداز سینه ام....پر جوش بماند...
بگذار پر التهاب بمانم....
بگذار همیشه و برای ابد....
دلتنگ تو بمانم...
وقتی با تو آشنا شدم؛ درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم.
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم نتوانستم
تمامش کنم.
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم....
عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز هست؛
و آن دوست داشتن است
Eshghi faratar az ensan va forootar az khoda niz hast ;
Va on doost dashtan ast
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دوست داشتن از عشق برتر است
و من هرگز خود را
تا سطح بلند ترین قله عشق های بلند ، پایین نخواهم آورد
Doost dashtan az eshgh bartar ast
Va man hargez khod ra
Ta sathe bolantarin gholeye eshgh haye boland , payiin nakhaham avard
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
شنیدم سخن ها ز مهر و وفا ، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
Shenidam sokhan ha ze mehro vafa , lik
Nadidam neshani ze mehro vafayi
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
و اکنون تو با مرگ زفته ای ؛
و من این جا ، تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس ، گامی به تو نزدیک تر می شوم
این زندگی من است
Va aknoon to ba marg rafte e;
Va man inja , tanha be in omid dam mizanam ke ba har nafas , gami be ti nazdiktar mishavam
In zendegi man ast
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
غریقی در طوفان تنها مانده است
آخرین فریادهای خسته اش را
که تو را می خواند ـ بشنو ، بشتاب ، او را دریاب
Gharighi dar toofan tanha mande ast
Akharin faryadhaye khaste ash ra
Ke to ra mikhanad – beshno , beshetab , oo ra daryab
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
همچون شمع که در گریستن خویش ، قطره قطره می میرد
ذوب می شوم و محو می شوم و پایان می گیرم
Hamchon sham ke dar geristan khish , ghatre ghatre mimirad
Zob mishavam va mahv mishavam va payan migiram
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
چه دشوار شده است دم زدن !
در این جا که هر درختی مرا قامت تفنگی است
و صدای هرگامی غمم !
Che doshvar shode ast dam zadan !
Dar inja ke har derakhti mara ghamate tofangist
Va sedaye har gami gham !
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
تو می دانی که من
از میان همه نعمت های این جهان ، آن چه را برگزیده ام و دوست می دارم
تنهایی است
To midani ke man
Az miyane hameye nemat haye in jahan , anche ra ke bargozide am va doost midaram
Tanhayist
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
ای که تو آن من دیگرمی
ای تو که آن توی دیگرتم
زاد سفر برگیر و قدم در راه نِه
که من در پایان راه
بی صبرانه منتظر رسیدن توام
Ey ke to on mane digarami
Ey to ke on toye digaratam
zade safar bargir va ghadam dar rai neh
Ke man dar payane rah
Bisabrane montazere residan toam
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
ای که هوای من شده ای
دم زدن د تو حیات من است
Ey ke havaye man shode e
عشق را با اشك معنا مي كنم / در دل شعر ترم جا مي كنم
عشق يعني نغمه هاي عندليب / در كنار لاله اي سرخ و نجيب
عشق يعني نيت آينه ها / شستشوي سينه ها از كينه ها
عشق يعني مرگ را بيدار كن / مرگ را هم لايق ديدار كن
عشق يعني شاعري دلسوخته / عشق يعني آتشي افروخته
عشق يعني با گلي گفتن سخن / عشق يعني خون لاله بر چمن
عشق يعني شعله برخرمن زدن / عشق يعني رسم دل بر هم زدن
عشق يعني يك تيمم، يك نماز / عشق يعني عالمي رازو نياز
عشق يعني با پرستو پر زدن / عشق يعني آب بر آذر زدن
عشق يعني چون محمد پا به راه / عشق يعني همچو يوسف قعر چاه
عشق يعني بيستون كندن به دست / عشق يعني زاهد اما بت پرست
عشق يعني همچو من شيدا شدن / عشق يعني قطره و دريا شدن
عشق يعني يك شقايق غرق خون / عشق يعني درد و محنت در درون
عشق يعنــي ديده بر در دوختن / عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني مستي و ديوانگي / عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر / عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني سر به دار آويختن / عشق يعني اشك حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن / عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن يا ساختن / عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني رازقي، يعني نسيم / عشق يعني مست گشتن از شميم
عشق يعني آفتاب بي غروب / عشق يعني آسمان، يعني فروغ
عشق يعني آرزو، يعني اميد / عشق يعني روشني، يعني سپيد
عشق يعني غوطه خوردن بين موج / عشق يعني رد شدن از مرز اوج
عشق يعني از سپيده تا سحر / عشق يعني پا نهادن در خطر
عشق يعني لحظه ديدار يار / عشق يعني دست در دست نگار
عشق يعني عقل شد مدهوش تو / عشق يعني مست در آغوش تو
عشق يعني لحظه هاي بي قرار / عشق يعني صبر، يعني انتظار
عشق يعني اشتياق و اضطراب / عشق يعني دلهره، يعني شتاب
عشق يعني اشك، يعني عاطفه / عشق يعني يادگاري خاطره
عشق يعني لايق مريم شدن / عشق يعني با خدا همدم شدن
عشق يعني جام لبريز از شراب / عشق يعني تشنگي، يعني سراب
عشق يعني خواستن، له له زدن / عشق يعني سوختن، پرپر زدن
عشق يعني سالهاي عمر سخت / عشق يعني زهر شيرين، بخت تلخ
عشق يعني با "خدايا" ساختن / عشق يعني چون هميشه "باختن"
عشق یعنی مستی و دیوانگی / عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی انتظار و انتظار / عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی لحظه های التهاب / عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی سوز نی آه شبان / عشق یعنی دست رنجی از فغان
عشق يعني خاطرات بي غبار / دفتري از شعر و از عطر بهار
عشق يعني يك تمنا يك نياز / زمزمه از عاشقي با سوز و ساز
عشق يعني چشم خيس مست او / زير باران دست تو در دست او
عشق يعني قطعه شعر ناتمام / عشق يعني بهترين حسن ختام...
دلم گرفته دیگه من تنها شدم دارم می میرم دیگه نیست دست خودم
امروز می خوام یکم باهات حرف بزنم از این همه غصه و غم دل بکنم
خلاصه این بار اومدم دردامو درمون بکنی بهم عنایت بکنی ، دردامو درمون بکنی
این روزا چشای من خسته شدن شب و روز به گریه وابسته شدن
نکنه تو هم ازم خسته شدی که همه درا به روم بسته شدن
خودت میگی جواب میدم ، وقتی منو صدام کن
تموم عمرم پای تو فقط می خوام نگام کنی
می خوام که باورت بشه تویی همه وجود من
غربت و تنهایی شده تموم تار و پود من
اما این ، هر روز و هر شب ، توی گوشم یه نداست
اونکه مهربون ترین آسمونهاست ، خداست
این روزا دوره ازم غصه و ماتم
این روزا خوشم از اینکه من باهاتم
دیگه هیچ چیزی تو دنیا کم ندارم
این روزا خوشم که رویای شباتم
شب و روز به فکر این بودم که تنهام نذاری
منو بی کس توی این شهر ، با غم هام نذاری
بی تو من ، سخته برام نفس کشیدن
به تو فکر کردن و چشماتو ندیدن
بی تو هیچم ، با تو هر لحظه دلم آرومه
وقتی نیستی دل تنهام به غمت محکومه
نمی خواستم که وجودم به تو وابسته بشه
اما انگار دل من ، محاله که خسته بشه
نتونستم تو نبودت با خودم کنار بیام
انگاری فقط تو بودی مرهم دل تنگیام
نازنین ، بدون تو حال و هوام بارونیه
بهترین ، اگر نباشی قلب من زندونیه
این روزا دیگه نمی مونم به در چشم انتظار
این روزا دیگه نمی شینه رو دل ، گرد و غبار
دیگه هیچ چیزی تو دنیا نمی خوام
این روزا از بی کسیم دیگه نمونده یادگار
نظرات یادتون نره
حداقل یک معرفتی نشون بدین یک نظری بدین دیگه
آهنگ جدید و بسیار زیبای آیسا حیدری به نام الهه با سه کیفیت
برای دانلود به ادامه مطلب بروید